این مثال را به مناسبت های گوناگون قبلا شنیده ام.روزی رضا خان از یکی از یگانهای نظامی بازدید میکرد که یکی از سربازان جرات نموده و از کمبود جیره و مواجیب و کمبود امکانات رفاهی گله و شکایت نمود.
فصل فصل زمستان بود و زمین پوشیده از برف- حالا فکرش را بکنید اگر فصل دیگری بود آقا رضا چگونه می توانست منظورش را به سرباز بینوا بفهماند- بنابراین رضا شاه گلوله ای برف برداشته و سربازان را به ردیف نمود و از آنان خواست که با هم یک بازی دستش ده بازی کنند. بدین ترتیب که گلوله را به سرباز اول داد و سرباز گله مند را نیز در ردیف آخر جای داد و از آنان خواست تا گلوله را یک به یک تا سرباز آخر برسانند.وقتی سرباز آخری گلوله را گرفت چیزی نمانده بود جز قطره ای آب.رضا شاه خوشحال از این که تئوری وی با موفقیت به صورت تجربی آزمایش شد بر منبر خطابه رفت و آنان را خطاب قرار داد که ما می دهیم ولی این وسط هاپولی می شود.
غرض این نبود که در این نظام هاپولی هم می شود ،خیراگر لازم باشد در این نظام دستها را فریز می کنند تا بار امانت را به سلامت به مقصد رسانند حتی اگر گلوله ای برف باشد.
غرض این بود که یکی از مشکلات تمرکز بیان شده باشد. تمرکز مشکلات دیگری نیز دارد از جمله اینکه فی المثال در کشور اسبق شوروی آنان که در کاخ سرخ کرملین نشسته بودند بی خبراز همه جا با کمک قوه قوی تخیل خود به صورت کاملا برابر منابع را بین نقاط مختلف تقسیم می نمودند،بسیار بجا.آنان در رقابت با هیولای نا عادلانه سرمایه داریو امیدوار بودند که بالاخره پیروزی از آن آنان است.اما در عمل مشاهده شد این سوسیالیسم بود که جای خود را به سرمایه داری داد.
این نبود مگر به خاطر ناآگاهی تصمیم گیران از اوضاع مناطق مختلف از یک سو و از سوی دیگر همیشه میان تئوری و عمل یک فاصله بزرگ وجود داشته است.یعنی تصمیم گیران به گونه ای تصمیم می گیرند و عمل کنند گان به گونه ای دیگر.
یکی دیگراز مشکلات تمرکز که من روزانه در محل کار خودم بارها با آن برخورد دارم این است که تصمیم گیری نهایی را مرکز استان می گیرد. اما برای اینکه این مکاتبات اداری که همه آنرا به نام بروکراسی های اداری به خوبی می شناسند و هیچکدام هم از آن دل خوشی نداریم حتی در یک مرکز خود بسیار وقت گیر است ،اکنون فرض کنید به مرکز استان ارجاع داده شود که با ارجاعات از شهرستانهای دیگر جمع شده و چند روز،گاهی چند ماه طول خواهد کشید تا به آن پاسخ داده شود.ا ارباب رجوع به امید آنکه امروز تمام مشکلاتش حل خواهد شد مسیر خانه یا محل کارش را چند روز متوالی می پیماید شاید امروز جواب خواهد گرفت ولی هنوز خبری نیست ،ایندر نهایت باعث ناخشنودی ارباب رجوع ، اعتراضش به کارمند اداره محل زندگی و در نهایت هرج و مرج در محیط کارمند نوعی و در نهایت نا رضایتی شغلی وی خواهد شد.همانگونه که ذکر شد من روزانه بارها با این موضوع در محل کارم روبرو شده ام.
به نظر من با آموزش کافی کارمندان سطح شهرستانها و نظارت مستمر مسئولین استانی می توان کار هر فرد را در همان محل زندگی فرد انجام داد تا هم وقت ارباب رجوع گرفته نشود و هم اینکه اینکه کارمند با احساس اینکه کار مفیدی انجام داده است به رضایت شغلی دست یابد،چون من فکر می کنم وقتی کارمند از شغلش راضی خواهد شد که ارباب رجوع بدون تملق و رضایتمندانه از کارمند تشکر نماید و کارمند احساس مفید بودن نماید.